به گزارش راهبرد معاصر؛ انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران و پیامدهای منشعب از آن چهار دهه است که جامعه جهانی را به خود درگیر کرده و با ارائه الگوی نوینی از مبارزه عزتمندانه موجب تقویت روحیه استعمارستیزی، آزادی خواهان در سراسر جهان شده است. صدای انقلاب ایران این روزها فراتر از کشورمان رفته و ندای آن علاوه بر ملتهای مسلمان منطقه، به اقصی نقاط جهان رسیده است.
آندره ولتچک نویسنده و روزنامه نگار آمریکا که به دلیل حضور در کنار نوام چامسکی شهرتی برای خود رقم زده است در گفتگویی به تشریح پیامدهای انقلاب ایران پرداخته است. آنچه در ادامه میبینید، گفتگوی او با روزنامه فرهیختگان است.
آیا ما شاهد افزایش تعداد کشورهایی هستیم که امروز در برابر زورگویی آمریکا و متحدان آن مقاومت میکنند؟ چه چیزی باعث میشود این مقاومت اتفاق بیفتد؟
دو عامل اصلی برای این موضوع وجود دارد؛ نخستین عامل موضوعات اخلاقی است، مردم امروز بیش از گذشته از رویکرد و اقدامات وحشیانه استعمار غربی، استعمارنو و امپریالیسم که قرنهاست شکنجه و زورگویی میکنند، آگاه شدهاند. بخش عمده این آگاهی به لطف رسانههای جمعی غیرغربی مانند راشاتودی، تلسور، پرستی وی به دست آمده است. مورد دوم جنبه عملی قضیه است، کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا یا کوبا امروز با اندکی تامل در وضعیت کشورهای همسایه خود مثل عراق و افغانستان یا هندوراس از وحشتی که بر ملتهایشان آن هم به واسطه دخالتهای غرب حاکم شده بهخوبی آگاهند. این کشورها امروز شاهد ویرانی و فروپاشی کامل هستند و مردم کشورهای مستقل مثل ایران بعد از دیدن وضعیت آنها به نتیجهگیری منطقی در ذهن خود میرسند و آن اینکه، مقاومت و جنگیدن برای حفظ عزت و استقلال صرفنظر از نتیجه آن از هر کار دیگری بهتر است. به قول معروف ایستاده مردن به مراتب بهتر از روی زانو زندگی کردن است.
آیا ایالات متحده تضعیف شده یا کشورهایی که مقاومت میکنند قویتر شدهاند؟
هر دو. آمریکا ضعیف است، چراکه ضعف اخلاقی دارد. هیچ چیز خوب و مطلوبی در ترساندن ملتهای دیگر وجود ندارد. شرایط این امپراتوری امپریالیستی امروز کاملا پوچ و غمانگیز است. زندگی سرشار از غارت کردن این و آن، واقعا افسردهکننده است. افسردگی و بدبینی، به پوچی رسیدن و طغیان و پرخاشگری مداوم روح را تضعیف میکند. در نقطه مقابل، مقاومت مثبت و روحیه انقلابی، روح ملتها و افراد را تقویت میکند. من این موضوع را به تفصیل در کتاب فلسفه انقلابی خود به نام «خوشبینی انقلابی، پوچگرایی غربی» توضیح دادهام.
برای کشوری که در برابر ظلم و ستم کشورهای قدرتمند مقاومت نکند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه چیزی باعث میشود کشورها تسلیم غرب شوند و به قدرت خودشان اعتقادی نداشته باشند؟
جواب روشن است، فروپاشی کامل در انتظار این کشورها خواهد بود. بهعنوان مثال، سال 1965 در اندونزی تحت حمایت آمریکا اتفاقاتی افتاد که امروز مشابه آن در حال رخ دادن در برزیل تحتزمامداری بولسونارو است. این اتفاق برای روسیه در زمان یلتسین هم افتاد. کشورها به غرب تسلیم میشوند، چراکه روح مقاومت در آنها تنزل مییابد و جوانان این کشورها کاملا تحتتاثیر تبلیغات غربیها قرار میگیرند. ما امروز در هنگکنگ میبینیم که نخبگان محلی چگونه غالبا نقش بسیار منفیای ایفا میکنند. آنها عموما توسط غرب فاسد میشوند و از قدرت خودشان علیه مردم خود استفاده میکنند. این نخبگان تحتنفوذ غرب از رسانههای جمعی که در دست خود دارند، بهعنوان ابزاری برای تلقین افکارشان به مردم بهره میبرند. در این بین آموزش نیز میتواند یک شمشیر دولبه باشد؛ آموزش همیشه به معنای دانشافزایی مثبت نیست، گاهی آموزش میتواند بهعنوان ابزاری برای القای مفاهیم افراطی به افراد باشد تا آنها با پذیرش و باور این مفاهیم دیگر عملا فکر کردن را کنار بگذارند؛ طرز تفکری که امروز از خارج یعنی غرب به برخی کشورها مثل هنگکنگ تزریق میشود. فرهنگ پوچگرایی امروز عنصری منفی است که به برخی جوامع تزریق میشود.
آمریکا و انگلیس واقعا به همان اندازه که به نظر میرسد تاثیرگذارند یا از آنچه به وسیله قدرت نرم وانمود میکنند، قدرت کمتری دارند؟
آمریکا و انگلیس- بهویژه آمریکا- از نظر نظامی بسیار قدرتمند هستند. آنها در کنار هم به اندازه کافی سلاحهای هستهای برای از بین بردن چندباره زندگی در کل این سیاره را دارند. با این حال، بهعنوان یک جامعه، آنها بهطور فزایندهای در حال افول هستند. اگر با مردم آمریکای شمالی و انگلیس رفتوآمد داشته باشید، یک موضوع توجه شما را جلب خواهد کرد و آن اینکه بیشتر افراد ساکن آن نقاط در مورد بسیاری از مسائل گیج و نامطمئن هستند. در آنجا ترس زیاد است. مردم از مریضی یا پیر شدن میترسند. آنها از بیکار شدن وحشت دارند. اکثرا تنها هستند و همه اینها به این دلیل است که به لحاظ روانی به آنها القا شده که باید فردگرایی افراطی را در آغوش بگیرید. بنابراین، آنها بهطور فزایندهای میترسند نسبت به هرکسی یا چیزی متعهد شوند. مردم این کشورها اگرچه آرزو دارند به بخشی از یک خانواده، یک جامعه، یا یک جنبش متعهد باشند، اما عملا توان چنین کاری را ندارند. اگر شما به یک چیزی متعهد باشید مثلا بگویید که کمونیست یا چیز دیگری هستید، آنها شما را مسخره خواهند کرد. آنان در دنیای کاملا زشتی که توسط افراد ضعیف احاطه شده زندگی میکنند. اگرچه این مردم سعی میکنند خودشان را بزرگ ببینند و احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند اما بسیار احساس ناخوشایندی از خودشان دارند و اغلب حتی به خودکشی فکر میکنند. آنها فقط فکر میکنند که آزاد هستند، اما چنین نیست. آنها تصور میکنند که خیلی عالم هستند، اما بسیاری از آنها حتی هیچتفاوتی با داعش ندارند. حس آزادی و دانش تنها چیزهایی است که به آنها تلقین شده است.
مقاومت مردم ایران و بهطور کلی آنچه محور مقاومت نامیده میشود (سوریه، عراق، یمن و... ) تا چه حد الگویی برای کشورهای تحت سلطه جهان بوده است؟ چگونه کشورهایی که مقاومت کردهاند میتوانند تجربیات خود را به کشورهای دیگر منتقل کنند؟
فقط از طریق زنان و مردان مصمم، نویسندگان، روزنامهنگاران و فیلمسازان این انتقال تجربیات ممکن خواهد بود. مشکل این است که در غرب، تقریبا هیچکس از مبارزات قهرمانانه مردم ایران، سوریه، ونزوئلا یا کوبا اطلاع ندارد و تعداد بسیار کمی از آنها واقعا از رنج مردان، زنان و کودکان یمنی آگاه هستند. اساسا غرب جریان اطلاعات را در مکانهایی مانند آفریقا و آسیا البته بهجز چین و تا حد زیادی آمریکای لاتین کنترل میکند، به همین خاطر ما باید مردم را وادار کنیم به دانستن آنچه در جهان اتفاق میافتد. کوباییها اکنون باید در کنار ایرانیها، سوریها، ونزوئلایی ها، روسها و چینیها و بهطور کلی هر ملتی باشند که تحت ظلم و فشار غرب است. این اتفاق هرچند به آرامی اما در حال وقوع است. قربانیان استعمار و ظلم غرب باید متحد شوند و بجنگند. این ملتها باید برای زنده ماندن در کنار هم، شکست دادن امپریالیسم و ایجاد یک جهان بسیار بهتر با یکدیگر همکاری کنند. مقاومت قهرمانانه این کشورها باید مورد ستایش قرار گیرد. امپریالیسم باید از رفتارهای خود شرمسار شود. ما باید به یکدیگر کمک و از هم حمایت کنیم. در حال حاضر روند این مبارزات مطلوب است، فقط آرزو میکنم همهچیز سریعتر پیش برود. من نمیخواهم میلیاردها انسان بدون هیچدلیلی همچنان در مرگ دست و پا بزنند و همچون مردگان متحرک زندگی کنند. من به عدالت، آن هم عدالت اجتماعی اعتقاد دارم. به همین دلیل از کشورهایی پشتیبانی میکنم که علیه امپریالیسم میجنگند. من انتظار ندارم که آنها در همه حوزهها کامل باشند، بلکه فقط انتظار دارم از کسانی که دنیا را در سیطره داشته و همه را شکنجه میکنند بهتر باشند؛ بهتر، قویتر و مهربانتر.